صدای پای آب | بخش دوم
چه خیالی، چه خیالی، ... میدانم/ پردهام بیجان است/ خوب میدانم، حوضِ نقّاشیِ من بیماهی است./ اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک «سیلک»/ نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد...
چه خیالی، چه خیالی، ... میدانم/ پردهام بیجان است/ خوب میدانم، حوضِ نقّاشیِ من بیماهی است./ اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک «سیلک»/ نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد...
«نشانی» را یکی از پرآوازهترین و برجستهترین سرودههای سهراب سپهری دانستهاند که در جلدِ هفتمِ هشت کتاب در سال ۱۳۴۶، در مجموعهای به نام «حجم سبز» آمده است.
آیا تا به حال دیدهاید در مجلس ترحیم، برقصند؟ آیا تا به حال دیدهاید که سیاستمداری از پرسشهای انتقادی خوشحال شود؟ آیا تا به حال دیدهاید که شخصی جوراب را بر سرش بپوشد و کلاه را بر پایش؟
اهل کاشانم/ روزگارم بد نیست/ تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی/مادری دارم، بهتر از برگ درخت/ دوستانی، بهتر از آب روان/ و خدایی که در این نزدیکی است،/ لای این شببوها، پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
شما میتوانید این درس را مطالعه نکنید و مستقیم وارد اشعار سهراب شوید امّا پیشنهاد باغآینه آنست که این کار را نکنید!
مانند بسیاری از اشعار سهراب، بیانگر تنهایی خاصّ اوست. از آن نوع تنهاییها که اختیاری است و فراتر از پیدا نکردن یک همدم است. فراتر از مهاجرت از مکای به مکان دیگر است.