صدای پای آب | بخش نهم
من صدایِ وزش مادّه را میشنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچهٔ شوق
و صدایِ باران را، رویِ پلکِ ترِ عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ،
روی آواز انارستانها
ما در دمی پیشِ دانا میخواهیم دَمی را در کنار سهراب سپهری بنشینیم و یکبار برای همیشه سهراب را کامل و شفاف و دقیق بخوانیم و بفهمیم. اینبار باغآینه میخواهد تا سهراب سپهری را زیر ذرهبین ببرد و برای این کار مطالعه اشعار، زندگی، نظرات نزدیکان او، فلسفه افکارش ضروری به نظر میرسد تا بتوانیم به پرسشهای فراوانی درباره سهراب پاسخ دهیم.
من صدایِ وزش مادّه را میشنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچهٔ شوق
و صدایِ باران را، رویِ پلکِ ترِ عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ،
روی آواز انارستانها
قاطری دیدم بارش «انشا»
اُشتُری دیدم بارش سبدِ خالیِ «پند و امثال»
عارفی دیدم بارش «تننا ها یاهو»
چیزها دیدم رویِ زمین:
کودکی دیدم، ماه را بو میکرد
قفسی بی دَر دیدم که در آن، روشنی پرپر میزد
نردبانی که از آن، عشق میرفت به بامِ ملکوت
من زنی را دیدم، نور در هاون میکوبید