logo

کافه پرسش | جلسهٔ پنجم

کافه پرسش دعوت به گفتگو بدون دیدگاه
کافه پرسش | جلسهٔ پنجم

پرسیدن با مقولهٔ «زبان» ارتباطی عمیق دارد. قبل از آنکه کودک، زبان را بیاموزد، احساس کنجکاوی را تجربه می‌کند مثلاً وقتی صدایی می‌شنود چهره‌اش را به طرف صدا برمی‌گرداند و ...؛ امّا با رشد زبان، سوال پرسیدن را به جعبه ابزار یادگیری خود اضافه می‌کند. سوال پرسیدن لزوماً به این معنا نیست که کودک با صدای بلند پرسشی را از دیگران بپرسد بلکه لحظاتی است که او در حال دستکاری اشیاء، کشف فضاها، نگاه کردن کنجکاوانه به انسان‌ها و ... است و با ذهنی کنجکاو و پرسشگر به سراغ این اشیاء و فضاها و انسان‌‌‌ها می‌رود چنانکه گویی مُدام در حال پرسیدن این سوالات است که: «این چیست؟»، «او کیست؟»، «آنجا کجاست؟»، «او به کجا می‌رود؟» و ....

پرسش‌ها چگونه توسعه می‌یابند؟

اندک اندک با تکامل مغز کودک، دنیای زبان و دنیای پرسش‌ها نیز گسترش پیدا می‌کنند. کودک، پرسش‌ها را برای بهبود کیفیت روابط اجتماعی‌اش به کار می‌گیرد مثلاً می‌شنویم که از دوستش می‌پرسد: «آیا با من بازی می‌کنی؟»، «امکانش هست تا از خوراکیِ تو استفاده کنم؟»، «آیا اسباب‌بازی‌ات را به من می‌دهی؟» و ....

هرچه مغز بیشتر توسعه می‌یابد، سوالات او نیز پیچیده‌تر و انتزاعی‌تر می‌شوند؛ او دیگر فقط دربارهٔ مسائل ملموس نمی‌پرسد بلکه دربارهٔ مفاهیم فلسفی و انتزاعی و غیرملموس، پرسش‌هایی خواهد داشت برای مثال آرام‌آرام پرسشِ «چگونه به دنیا می‌آییم؟» به پرسشِ «چرا به دنیا می‌آییم؟» تغییر می‌کند. 

اگر به این موضوعات علاقه‌مند هستید، می‌توانید مقاله‌ای که به زبان انگلیسی تحت عنوان «چگونه به کودکان کمک کنیم تا پرسش‌های بهتری بپرسند؟»، توسط محققان مؤسسه ماکس پلانک آلمان و دانشگاه کالیفرنیای آمریکا انجام شده است، مطالعه کنید. این مقاله به جزییات درخشانی می‌پردازد.

انسان‌ها می‌آموزند که با پرسش می‌توانند از خود محافظت کنند و به همین دلیل وقتی می‌خواهند پروژه‌ای مهم را آغاز کنند، با پرسیدن سوالات دقیق‌تر از شریک مالی، عاطفی و یا اجتماعی خود به شناختی بهتر از میزان امن بودن آن فرد می‌رسند و با پرسش‌های هدفمند برای خود امنیّت ایجاد می‌کنند و حتّی شاید لیستی از پرسش‌‌ها را نیز آماده‌ کنند. برای مثال برای یافتن شریک عاطفی مناسب ممکن است دربارهٔ خانواده، شغل، اهداف، تفریحات، روحیّات، عقاید و دوستان او سوالاتی بنیادین را مطرح کنند تا انتخابی ایمن‌تر و عاقلانه‌تر داشته باشند

 گویی در این مسیرِ گسترشِ دنیایِ پرسش‌ها، از موضوعات حاضر و ملموس به سمت موضوعات غایب و انتزاعی حرکت می‌کنیم. همچنین از ساختار پرسش‌‌های خطّی همچون پرسشِ «او کیست؟ او مادربزرگ است.» به سمت ساختار پرسش‌های پیچیده‌تر و سلسله مراتبی حرکت می‌کنیم؛ برای مثال از پرسشِ «آیا توت‌فرنگی می‌‌خوری؟ پاسخ: بله/خیر» به سمتِ پرسشِ «چه میوه‌ای را دوست داری تا برایت بیاورم؟» یا پرسشِ «چه چیزی میل داری تا برایت بیاورم؟» حرکت می‌کنیم که پاسخ آنها خّطی و ساده نیست بلکه فرد با فکر کردن به گزینه‌های متعددی همچون «گلابی، سیب، خیار، موز، پرتقال و ...» یا در پرسش دوم «کیک، آجیل، میوه و تنقّلات، غذا، نوشیدنی‌ها و ...»، انتخاب خود را بیان می‌کند. 

استفاده از ساختار پرسش‌های پیچیده و سلسله مراتبی در جهان به انسان‌‌ها کمک می‌کند تا فرضیه‌‌های متعدد را در هر مرحله جستجو کند و سپس دربارهٔ هر کدام محاسبات لازم را انجام دهد و گزینه‌ها را رد یا تأیید کند و در نهایت انتخاب خود را انجام دهد.

در واقع هر پرسش سلسله مراتبی در نهایت به چند پرسش خطی تبدیل می‌شوند؛ گاه تعداد پرسش‌های خطی که ما را به پرسش‌های سلسله مراتبی می‌رسانند، کمتر است و گاه بسیار بیشتر. برای مثال پرسش «کدام میوه را دوست داری؟» یک پرسش سلسله‌مراتبی است و شما با فکر کردن به چند گزینه همچون توت‌فرنگی و شاه‌توت و سیب و ... درنهایت گزینه‌هایی را رد می‌کنید و انتخاب خود را بیان می‌کنید و در کسری از ثانیه به آن پاسخ می‌دهید. امّا پرسشِ «جهان چگونه به وجود آمده است؟» نیز یک پرسش سلسله‌مراتبی است که در کسری از ثانیه نمی‌توان پاسخ داد و قرن‌ها آمدند و رفتند و این پرسش هنوز پابرجاست.

یک مثال از تفاوت پرسش‌های خطّی و پرسش‌های سلسله‌مراتبی:

اهمیّت ساختار پرسش‌‌های انتزاعی و پیچیده و سلسله مراتبی زمانی آشکارتر می‌شود که می‌توانند از تعصبات قومی، نژادی، خانوادگی و ... جلوگیری کنند و همدلی میان انسان‌ها را افزایش دهد. برای مثال فرض کنیم من (که یک آقا هستم) خواهری دارم که ازدواج کرده است و دارای چهار فرزند است و یک روزی، شخص سومی به سراغم می‌آید و می‌گوید که خواهر تو را دیروز در خیابان با مردی غریبه در حالی دیدم که بسیار با هم صمیمانه رفتار می‌کردند. ساختار خطّی، پرسش‌ و پاسخ‌هایی ساده ایجاد می‌کند: «آیا خواهرم خیانتکار است؟ بله/خیر»، «آن مرد غریبه چه شکلی داشت؟ قد بلند/قد کوتاه، موهای فر/کچل و ...»

حال بیایید خود را در حالتی فرض کنیم که می‌خواهیم پرسش‌هایی پیچیده‌تر و سلسله‌مراتبی بپرسیم؛ برای این کار باید فرضیه‌هایی متعدد مطرح کنیم و احتمالات را تا جایی که می‌توانیم گسترش دهیم:

- چگونه این موضوع را مطرح کنم؟ فرضیه‌های متعدد:

  • این موضوع را باید به خواهرم به صورت مستقیم بگویم که شخص سوم او را دیده است؟ 
  • این موضوع را باید به همسرش بگویم؟ 
  • این موضوع را با پدر/ مادر/ خواهرِ دیگرم/فرزندِ بزرگِ او/تمام فرزندانش و ... مطرح کنم؟
  • شاید بهتر باشد با دوستِ خواهرم که با او صمیمی است، این موضوع را مطرح کنم؟
  • شاید باید به یک روانشناس این موضوع را بگویم؟
  • یا شاید با یک حقوقدان این موضوع را مطرح کنم و از عواقب حقوقی کار آگاه شوم؟
  • آیا اصلاً نیازی به مطرح کردنش وجود ندارد؟ 

- این موضوع به من چه ارتباطی دارد؟ فرضیه‌های متعدد:

  • این موضوع به من ارتباط دارد چون برادرش هستم؟ 
  • این موضوع به من ارتباط دارد چون اگر پدرم بفهمد، به خواهرم آسیب خواهد زد و من می‌خواهم از آسیب به او جلوگیری کنم؟ 
  • این موضوع به من ارتباط دارد چون با آبروی خانوادگی ما بازی کرده است؟ 
  • این موضوع به من ارتباطی ندارد؟
  • این موضوع تا حدی که به من آسیبی نزند، به من ربطی ندارد؟
  • این موضوع اگر به عزیزانم آسیب وارد کند، به من هم مربوط می‌شود؟

- اشتباه چیست؟ فرضیه‌های متعدد:

  • کار خواهرم اشتباه بوده است؟
  • کار خواهرم اشتباه نبوده است؟
  • درصورتی که این موضوع با آگاهی قبلی همسر او باشد، این کار اشتباه نیست؟
  • حتّی اگر همسرش هم آگاه باشد، این موضوع اشتباه است؟
  • اینکه با مرد غریبه صمیمی شده است، یک اشتباه است؟
  • یا اینکه با آبروی پدرم بازی کرده است یک اشتباه است؟
  • یا اینکه در جایی این کار را انجام داده است که این شخص سوم دیده است یک اشتباه است؟
  •  یا اینکه من در مواردی که به من ربطی ندارم فضولی می‌کنم یک اشتباه است؟
  •  یا کار نفر سوم که آمده این موضوع را به من گفته است اشتباه است؟
  • یا اینکه این موضوع برای یک جامعه اهمیت دارد، اشتباه است و نشان از عقب‌ماندگی جامعه دارد؟
  • یا آیا همهٔ اینها اشتباه هستند؟
  • و ....

- راهکار چیست؟ فرضیه‌های متعدد:

  • آیا باید به پدرم این موضوع را بگویم تا بیاید و سرِ خواهرم را از تنش جدا کند؟
  • آیا باید این موضوع را قبل از آنکه همسرش بفهمد، به خواهرم متذکر شوم؟
  • آیا بهتر است خانوادگی این موضوع را از همسر خواهرم پنهان کنم؟
  • آیا باید به نفر سوم بگویم که مرا هم به آنجا ببرد و منتظر شویم تا دوباره این صحنه را ببینیم و از آن فیلم بگیریم و سپس فیلم را در فضای مجازی پخش کنیم؟
  • آیا باید به نفر سوم تذکر دهم که این گزارش‌ها موارد شخصی است و به او تعلیم دهم که نباید این گزارش‌ها را برای بقیه مطرح کند؟
  • آیا بهتر است سکوت کنم تا مساله فراموش شود؟
  • و ....

با این مقدّمه، جلسهٔ پنجم کافه پرسش را آغاز می‌کنیم و این بار با ساختاری سلسله‌مراتبی به پرسش پاسخ می‌دهیم و یا حتّی پرسش‌های سلسله مراتبی دیگری را دربارهٔ سوال این جلسه مطرح می‌کنیم و احتمالات، فرضیه‌ها و پاسخ‌های متعدد را باهم بررسی می‌کنیم:

◼️

پرسش پنجم: چگونه یک فرد در بند باورهایش قرار می‌گیرد؟

آیا خواندن این محتوا برای شما مفید بود؟