زندگی یک انسان منفعلِ فراری از ابهام | کودکی 2
بابام من رو خیلی دوست داشت چون هم بچه تهتغاری بودم و هم -اینطور که به من گفتند- خیلی پاقدم خوبی براشون داشتم چون همزمان با به دنیا آمدن من تونسته بوده یک سری موفقیتهای مالی در شغلش کسب کنه. همیشه بهم میگفت تو خیلی پاقدمت برای من خوب بوده.