logo
زنی عاشقِ خانواده | جوانی

ما اون موقع همیشه دریاچه ارومیه می‌رفتیم. هر سال می‌رفتیم برای آب‌تنی. قیافه‌ش اینطوری نبود. مثل یه دریا بود که از دور می‌درخشه. آفتاب که بهش می‌خورد، می‌درخشید. خیلی قشنگ بود. بچه بودیم، یه بار می‌خواستیم بریم وانت اومد.

یه بار می‌خواستیم بریم دریاچه ارومیه، همه چیزو آماده کرده بودیم. مثلاً خیارو اینا می‌بردیم که اونجا مثلاً خوراکی خنک بخوریم. فامیلامون وانت رو سوار شده بودن و قرار بود بیان و ما هم از دم درمون سوار وانت بشیم بریم دریا.

مامانم خیلی وقت‌‌ها می‌خوابید. اون روز هم مامانم خواب بود. نگو وانت اومده دم در، وایستاده. یکی از دخترای فامیلمون که اسمش طاهره بود، اومد و گفتش که بلند بشین، بیاین، ما اومدیم دنبالتون دیگه. بعد ما مامانمون رو -که خواب بود- هی صدا کردیم که مامان بلند شو! وانت اومده. ما هم آماده شدیم و چادرهامون رو پوشیدیم و رفتیم وایستادیم یه گوشه. مامانم رفت حیاط. ما فکر کردیم که مامانم رفت دستشویی و منتظر شدیم تا ما رو صدا کنه و بعد بریم. 

درود
هنگام به کام
فرهنگ‌دوست عزیز
عضویت در باغ‌آینه، رایگان و سریع است و کافی‌ست برای خودتان نام و رمز عبور تعیین کنید.
شما با عضویت در باغ‌آینه، به بخشی از درس‌های باغ‌آینه دسترسی پیدا می‌کنید.
همچنین اگر از عضویت در باغ، رضایت داشتید می‌توانید با خرید اشتراک به تمام نوشته‌های اختصاصی باغ نیز دسترسی پیدا کنید.
دوست عزیز؛
اگر با باغ‌آینه آشنا نیستید و ترجیح می‌دهید درباره باغ بیشتر بدانید، می‌توانید بخش درباره ما را مطالعه کنید یا به نظرات دانشجویان باغ، نگاهی بیندازید و دقیق‌تر به این پرسش فکر کنید که آیا باغ‌آینه برای شما مناسب است یا نه؟

آیا خواندن این محتوا برای شما مفید بود؟