logo
زندگی یک انسان منفعلِ فراری از ابهام | کودکی 2

بابام من رو خیلی دوست داشت چون هم بچه ته‌تغاری بودم و هم -اینطور که به من گفتند- خیلی پاقدم خوبی براشون داشتم چون همزمان با به دنیا آمدن من تونسته بوده یک سری موفقیت‌های مالی در شغلش کسب کنه. همیشه بهم می‌گفت تو خیلی پاقدمت برای من خوب بوده.

مامانم هم خانه‌دار بود دیگه. مامان من یک کدبانو بود و ما هیچ‌وقت توی غذا و آشپزی هیچ کمبودی رو احساس نکردیم. مامانم خیلی همش پای گاز بود و خیلی زن زندگی بود ولی هیچ نشانه‌ای از زنانگی و دلبری و سیاست و اینا در مامانم نبود، هیچ‌وقت. من اصلاً خاطره‌ای ندارم که یک جایی مامانم کاری رو با درایت یا با یک زیرکی انجام داده باشه.

خانواده ما پدرسالار بود و همیشه جوری بود که بابام هرچی می‌گفت، ما چَشم می‌گفتیم و اطاعت می‌کردیم. یه خرده هم بابام عصبانی و تند بود؛ یه خرده نه، خیلی! ولی هیچ‌وقت عصبانیتش طوری نبود که بخواد تنبیه بدنی کنه. فقط داد و بیداد بود. اخم می‌کرد. پاش می‌اُفتاد آدم خیلی طناز و بامزه‌ای بود ولی وقتی هم که عصبانی بود، دیگه عصبانی بود.

خیلی هم این تمایل رو داشت که بخواد جلوی دیگران، اون قدرت خودش رو نشون بده؛ خیلی سر زن و بچه‌ش داد بیداد می‌کرد. [با خنده ادامه می‌دهد] مهمون که خونمون می‌اومد، بابام یه آدم دیگه می‌شد و ما هممون خیلی خاطرات بدی داریم از مهمونی‌ها چون بابام توی مهمونی‌ها هممون رو اذیت می‌کرد.

بابام توی کارش سرپرست بود و از این افرادی بود که به هر کسی می‌گفت چی کار باید بکنه و خودش انگار کارها رو مدیریت می‌کرد؛ تو خونه هم قشنگ همین فضا بود یعنی تو باید هر چی که بابام می‌گفت، انجام می‌دادی و مثلا توقعش این بود که مثل پروانه دورش بچرخی. مثلاً اگر داشت یک کار فنی انجام می‌داد باید تو اونجا می‌بودی و اگر می‌گفت پیچ‌گوشتی! تو پیچ‌گوشتی می‌دادی دستش وگرنه می‌گفتش که به من اصلاً کمک نکردی، اینهمه کار می‌کنم، اینهمه حمّالی می‌کنم واسه چه کسی؟!

این خاطره رو هم دارم که وقتی از سر کار می‌اومد و لباسش رو درمی‌آورد -لحظه‌ای که یه لنگه از جورابش رو درمی‌آورد و هنوز اون یکی لنگه جوراب رو درنیاورده بود- می‌گفت این همه حمّالی می‌کنی واسهٔ کی؟ بعد با اینکه این جمله رو می‌گفت و شکایت می‌کرد باز همیشه هم در حال کار کردن بود و به کار کردن ادامه می‌داد. خیلی کار می‌کرد بابام. خیلی زحمت می‌کشید ولی انگاری که اونجور که دلش می‌خواست ازش قدردانی نمی‌شد.

درود
هنگام به کام
فرهنگ‌دوست عزیز
عضویت در باغ‌آینه، رایگان و سریع است و کافی‌ست برای خودتان نام و رمز عبور تعیین کنید.
شما با عضویت در باغ‌آینه، به بخشی از درس‌های باغ‌آینه دسترسی پیدا می‌کنید.
همچنین اگر از عضویت در باغ، رضایت داشتید می‌توانید با خرید اشتراک به تمام نوشته‌های اختصاصی باغ نیز دسترسی پیدا کنید.
دوست عزیز؛
اگر با باغ‌آینه آشنا نیستید و ترجیح می‌دهید درباره باغ بیشتر بدانید، می‌توانید بخش درباره ما را مطالعه کنید یا به نظرات دانشجویان باغ، نگاهی بیندازید و دقیق‌تر به این پرسش فکر کنید که آیا باغ‌آینه برای شما مناسب است یا نه؟

آیا خواندن این محتوا برای شما مفید بود؟