چرا به معنای زندگی فکر میکنیم؟
هنگامی که از «معنای زندگی» سخن به میان میآید، اغلب ما میپرسیم: «خب، معنای زندگی چیست؟» یا «منظورت از این حرف چیست؟»
هنگامی که از «معنای زندگی» سخن به میان میآید، اغلب ما میپرسیم: «خب، معنای زندگی چیست؟» یا «منظورت از این حرف چیست؟»
بیهودگی ست/ بیهودگی ست زندگی/ سراسر بیهودگی ست/ آدمی از تمامِ زحماتی که در زیرِ آسمان میکِشد/ چه نفعی عایدش میشود؟/ نسلها یکی پس از دیگری میآیند/ و میروند/ ولی دنیا همچنان باقی ست/ آفتاب طلوع میکند و غروب میکند/ و باز با شتاب به جایی باز میگردد/ که باید از آن طلوع کند
پرسشِ درست و اساسی، میتواند به ما کمک کند تا شکافها و ایرادهای درک و اندیشهٔ خود را شناسایی کنیم. اگر شما بخواهید درک و اندیشه خود را توسعه دهید؛ یکی از کارها آنست که شکافها و ایرادهای موجود در اندیشهٔ خود را بشناسیم.
در حقیقت پرسش ابزار بسیار قدرتمندی است که اینگونه عمل میکند:
برای ورود به صحنه تئاتر زندگی خود، ابتدا یک تمرین انجام میدهیم و یک موقعیت نمایشی را باهم تمرین میکنیم:
بر روی دفترهای مشقام/ بر روی درختها و میز تحریرم/ بر برف و بر شن/ مینویسم نامت را.
اگر فرض کنیم زندگی ما یک صحنه تئاتر است، احتمالاً این تئاتر بازیگران و دکور و نویسنده و .... دارد. امّا کارگردان و بازیگران نمایشِ زندگی من، چه کسی یا چه کسانی هستند؟