دو واحد نمایشنامهخوانی | جلسه دوم
برای ورود به صحنه تئاتر زندگی خود، ابتدا یک تمرین انجام میدهیم و یک موقعیت نمایشی را باهم تمرین میکنیم:
برای ورود به صحنه تئاتر زندگی خود، ابتدا یک تمرین انجام میدهیم و یک موقعیت نمایشی را باهم تمرین میکنیم:
بر روی دفترهای مشقام/ بر روی درختها و میز تحریرم/ بر برف و بر شن/ مینویسم نامت را.
اگر فرض کنیم زندگی ما یک صحنه تئاتر است، احتمالاً این تئاتر بازیگران و دکور و نویسنده و .... دارد. امّا کارگردان و بازیگران نمایشِ زندگی من، چه کسی یا چه کسانی هستند؟
مانند بسیاری از اشعار سهراب، بیانگر تنهایی خاصّ اوست. از آن نوع تنهاییها که اختیاری است و فراتر از پیدا نکردن یک همدم است. فراتر از مهاجرت از مکای به مکان دیگر است.
ناگفته میدانید هر شاعری، زبانی دارد! شاید بتوان گفت که زبان هیچ شاعری، زبان رایجِ روزگارِ او نیست، افسوس که فعلاً نمیتوانم ثابت کنم والّا میگفتم : هر انسانی زبان خاصّ خودش را دارد!
حتماً شما هم در دورهای از زندگی، خود را با دیگری مقایسه کردهاید و از این مقایسهها، نتیجهای هم گرفتهاید! آیا به نظر شما، انسان خود را با خودش مقایسه کند بهتر است؟ یا خودش را با دیگران مقایسه کند؛ شایستهتر است؟