logo
قصّه | محمد مختاری | ایران

آن‌ها کجایند که می‌آمدند و می‌رفتند

افسانهٔ خیابان‌ می‌شدند

خانه‌ها را بر می‌افروختند

خاک را متبرک می‌کردند

راه درازی انگار طی شده است

این قصه کودکان بسیاری را شاید بخواب برده باشد

من بوی خاک را می‌شنوم که در پی گرمای ماست

قصه همیشه از دل شب

 آغاز می‌شده است.



محمد مختاری


این شعر بیشتر به دلیل خوانشش در فیلم شب‌های روشن به کارگردانی فرزاد مؤتمن شهرت یافت. در فایل زیر می‌توانید این شعر را با صدای هانیه توسلی -که در فیلم شب‌های روشن اجرا شده است- بشنوید.

پرسش:
احساس شما چیست؟ حقیقتاً آن‌ها کجایند که افسانهٔ خیابان می‌شدند؟
درود
هنگام به کام
فرهنگ‌دوست عزیز
عضویت در باغ‌آینه، رایگان و سریع است و کافی‌ست برای خودتان نام و رمز عبور تعیین کنید.
شما با عضویت در باغ‌آینه، به بخشی از درس‌های باغ‌آینه دسترسی پیدا می‌کنید.
همچنین اگر از عضویت در باغ، رضایت داشتید می‌توانید با خرید اشتراک به تمام نوشته‌های اختصاصی باغ نیز دسترسی پیدا کنید.
دوست عزیز؛
اگر با باغ‌آینه آشنا نیستید و ترجیح می‌دهید درباره باغ بیشتر بدانید، می‌توانید بخش درباره ما را مطالعه کنید یا به نظرات دانشجویان باغ، نگاهی بیندازید و دقیق‌تر به این پرسش فکر کنید که آیا باغ‌آینه برای شما مناسب است یا نه؟

آیا خواندن این محتوا برای شما مفید بود؟