logo

صدای پای آب | بخش اوّل

کاربر همراه باغ دمی پیش دانا | سهراب سپهری نیاز به تمرین و مشارکت بدون دیدگاه
اهداف و انتظارات آموزشی باغ‌آینه در این درس

این درس و درسِ بعدی دربارهٔ شعری است که زندگی سهراب را با زبان خودش شرح می‌دهد و انتظار باغ آنست که پس از خواندن این دو درس بتوانید مفهوم و خوانشِ درست و معنی دقیق شعر صدای پای آب را بدانید و با تمامِ جزئیاتِ این شعر به لحاظ ادبی و معنایی با تمام واژگان آن آشنا شده باشید. همچنین هدف دیگر ما نیز اینست که حال که در مطالبِ گذشته با زندگی و خاطرات او از زبانِ دیگران، آشنا شدیم؛ با خواندنِ این درس بتوانیم به صورت تطبیقی نگاهی کنیم بر زندگی سهراب از نگاه خودش و نگاهِ دیگران و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو نگاه را عمیق‌تر متوجه شویم.

فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
صدای پای آب | بخش اوّل

شما به خواندنِ زندگی‌نامه، سفرنامه، شرحِ‌حال‌نویسی و بیوگرافی علاقه‌مند هستید؟

آیا دوست دارید که نگاه ویژهٔ یک انسان، از نوعِ سهراب سپهریِ نازنین را به طبیعت، به زندگی، به جهان، به پیرامون خویش ببینید؟

آیا مشتاق هستید که دوران کودکی، دورانِ جوانی، لحظه‌های تنهایی، احساسات و افکارِ او - چه زمانی که چشم‌هایش را شسته است و جورِ دیگر می‌بیند و چه زمانی که مانند من و شما میانِ مرگ و زندگی، شک و یقین، در روستای چنار و در شهرِ کاشان و یا کاشانی که گم شده است نفس می‌کشد- ببینید و لمس کنید؟

آیا لذّت می‌برید از زمانِ «حال» او، زمانِ گذشتهٔ او، تولّد اوّل و تولّد دیگر او، خامی و پختگی او، حرفهٔ او، مذهبِ ویژهٔ او، مادرش، پدرش و خواهرش اطلاعاتی داشته باشید؟

شعرِ صدایِ پایِ آب، گویی زندگینامهٔ سهراب سپهری از زبانِ خودش است و تمام این اطلاعات را دربارهٔ سهراب به ما می‌دهد و زیباتر و دلنشین‌تر آنکه خودِ سهراب با زبانِ خودش، این اطلاعات را برای ما به تصویر می‌کشد.

دیباچه‌ای بر شعر صدایِ پایِ آب | سهراب سپهری:

برای فهمِ عمیق‌تر زبان سهراب در این شعر، اجازه بدهید در ابتدا چند اصطلاح را به صورتِ بسیار ساده و کوتاه معنی کنیم:

۱) ناتورالیسم(طبیعت‌گرایی):

مکتبی است که اصل آن بر پیروی از طبیعت است و طبیعت را معلّم خود می‌داند مانند رواقیون(فلاسفهٔ یونانی)؛ هرچه بپرسی، از طبیعت برای تو نمونه‌ای، مثالی و شرحی می‌آورد.

۲) امپرسیونیسم(احساس‌گرایی):

مکتبی است در نقاشی که حالت‌های گوناگون را با رنگ‌های گوناگون به نمایش می‌گذارد.

۳) عرفان:

 بسیاری گمان می‌کنند که عرفان از لغت عَرَفَ به معنای شناخت است امّا این یک اشتباه است. واژهٔ عرفان از عِرْفْ به معنای بوییدن است! برای عارفان، حقیقت همچون گُلی است که آن را می‌بویند و از شهود و احساس برای فهمِ این بوی خوش استفاده می‌کنند. در حقیقت:

  • برخی جهان را با عقل می شناسند که محصول کار آنها فلسفه است و خودشان فیلسوف‌اند.
  • برخی جهان را با حواس پنجگانه تجربه می‌کنند و محصول کارشان علم تجربی است.
  • برخی جهان را با آینهٔ درون، با احساس ناب و شهود، با دلِ پاک می‌شناسند؛ که آنان را «عارف» می‌نامند و محصول کارشان عرفان است.

عرفان سهراب سپهری

سهرابِ نازنینِ ما ، طبیعت را معبد می‌داند و کعبه‌اش بر لبِ آب و زیر اقاقی‌هاست؛ کعبه‌اش مثل نسیم، باغ به باغ می‌رود و ....

در همین جاست که عرفانِ سپهری را به عرفانِ مولانا و ابوسعید ابوالخیر تشبیه کرده‌اند که آمیزه‌ای از اندیشه‌های بودایی و چینی و ایرانی و اسلامی است و پایه و بنیاد آن بر عشق‌ورزی، زندگی، حرکت شادی و سرمستی است

حالا با این توضیح کوتاه، شما می‌توانید در شعرِ صدایِ پایِ آب:

1- کودکی سهراب را آنگاه که حوض موسیقی، یک بغل آزادی، وصفی از نور و عروسک بود، لمس کنید، ببینید و به زندگیِ خودتان بیندیشید؛ که شما چه زمانی و در چه مکانی و چگونه «آب بی‌فلسفه» می‌نوشیدید و «توت بی‌دانش می چیدید»؟

2- جوانی سهراب را که چگونه پاورچین پاورچین از کوچهٔ سنجاقک‌ها دور می‌شد و به مهمانیِ دنیا می‌رفت؛ از پلّهٔ مذهب تا ته کوچهٔ شک را چگونه سپری می‌کرد؟ چگونه به کودکان، زنان، گدایان، شاعران، ... می‌نگریسته است؟

در این مقطع زمانی، او تا آنجا رفته است که «همه روی زمین پیدا بود»

۳- آغازِ دورانِ پختگی را حتی در 36 سالگی مشاهده می‌کنید. عناصر طبیعت را دوست می‌دارد چون هیچ گناهی مرتکب نمی‌شوند. از قاطر تا قطار در چشم‌اندازِ او هستند و دیگر زندگی‌اش مانند زندگی معمولیِ مردمان نیست.

او «صدای نفسِ باغچه» را می‌شنود و روح‌اش «در جهت تازهٔ اشیا» جاری است به تولدهای پی‌در‌پی دست یافته است؛ انگار که هر روز باید یک جشنِ تولّد بگیرد و زندگی را رسمِ خوشایندی می‌داند. فکر را، خاطره را، دوست را، ... زیرِ باران می‌برد که پاک و ناب و خالص شوند.

زمانِ لذّت بردن از زندگی فرا رسیده است و دیگر هنگامِ پرسیدن و بحث و جدل کردن نیست و در کجا بودن برای او اهمّیّت ندارد؛ «آسمان، پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مالِ اوست.»

و بسیار شگفت زده می‌شود که چرا آدمیان میانِ خود و پدیده‌های عالم، اینهمه تفاوت قائلند و می‌گوید:

«من نمی‌دانم

که چرا می‌گویند اسب حیوانِ نجیبی است

کبوتر زیباست،

چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

گلِ شبدر چه کم از لالهٔ قرمز دارد؟»

و در پُختگی به آنجا می‌رسد که دیگر از «مرگ نمی‌ترسد» و همه جا به سادگی زندگی می‌کند؛ «چه در زیر درخت و چه در باجهٔ بانک». حتّی خود را از «نام‌ها و نشان‌ها» بی‌نیاز می‌بیند و همهٔ هستی را یگانه می‌بیند و لذّت می‌برد.

«نام را بازستانیم از ابر

از چنار، از بیشه، از تابستان، ...»

و این یعنی؛ بزرگداشتِ انسان، تجلیل از انسانیّت، رفاقت با طبیعت، یکی شدن با همهٔ پدیده‌های عالم و تداوم صلح در جهان.

حالا بیایید «صدای پای آب» را که صدای پای سپهری است، بخوانیم و به خود، به انسان، به صلح، به محیط‌زیست، به عشق بیندیشیم و قشنگ بیندیشم:

«قشنگ یعنی؛ تعبیر عاشقانهٔ اَشکال»

شعر صدای پای آب و معنای آن:

اهل کاشانم 

روزگارم بد نیست

تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی

مادری دارم، بهتر از برگ درخت

دوستانی، بهتر از آب روان.
درود
هنگام به کام
فرهنگ‌دوست عزیز
عضویت در باغ‌آینه، رایگان و سریع است و کافی‌ست برای خودتان نام و رمز عبور تعیین کنید.
شما با عضویت در باغ‌آینه، به بخشی از درس‌های باغ‌آینه دسترسی پیدا می‌کنید.
همچنین اگر از عضویت در باغ، رضایت داشتید می‌توانید با خرید اشتراک به تمام نوشته‌های اختصاصی باغ نیز دسترسی پیدا کنید.
دوست عزیز؛
اگر با باغ‌آینه آشنا نیستید و ترجیح می‌دهید درباره باغ بیشتر بدانید، می‌توانید بخش درباره ما را مطالعه کنید یا به نظرات دانشجویان باغ، نگاهی بیندازید و دقیق‌تر به این پرسش فکر کنید که آیا باغ‌آینه برای شما مناسب است یا نه؟

تمرین:

شما چه زمانی و در چه مکانی و چگونه «آب بی‌فلسفه» می‌نوشیدید و «توت بی‌دانش می چیدید»؟

آیا خواندن این محتوا برای شما مفید بود؟